کد خبر 175241
تاریخ انتشار: ۱۳ آذر ۱۳۹۱ - ۱۷:۲۲

همه ی مردم احساس سرما می کنند ولی عده ای هم هستند که با آغاز زمستان گرمای عجیبی وجودشان را فرا می گیرد، این عده همان کربلا پنجی هایی هستند که با شروع فصل سرما غم و حرارات لایوصفی سراسر جانشان را در بر می گیرد.

به گزارش سرویس وبلاگستان مشرق، سجاد پیروزپیمان در آخرین پست وبلاگ لشکر 25 کربلا نوشت: این روزها که کم کم پاییز رو به زوال و نیستی می رود و آرام آرام سوز و سرمای زمستان محسوس می شود؛

همه ی مردم احساس سرما می کنند ولی عده ای هم هستند که با آغاز زمستان گرمای عجیبی وجودشان را فرا می گیرد، این عده همان کربلا پنجی هایی هستند که با شروع فصل سرما غم و حرارات لایوصفی سراسر جانشان را در بر می گیرد.

غمی که از عملیات کربلای پنج بر می خیزد. اشعار زیر یکی از همان حرارت ها و بغض هایی ست که ریشه در کربلای پنج دارد و این بار جانباز آزاده مفید اسماعیلی از رزمندگان لشکر وِیژه و خط شکن 25 کربلا بغض هایش را در قالب اشعاری تقدیم به مخاطبان می کند.



****

بغض های كربلای پنج

بشنو از من شعر من خون نامه است

گوش ليلی ده، كه مجنون نامه است

واژه ها از سوی مجنون آمدند

بيت ها از كوه بيسْتون آمدند

شعر من با یک جنون آميخته است

قاب دل از بيت ها آويخته است

می سرايم از شهيد، ای دوستان

با وضو وارد شويد در بوستان

باز امروز اين تن از زندان گريخت

رندی از ميخانه ی رندان گريخت

رندی از جام شقايق گشته مست

رند ی با يک جام، جام، جامِ الست

باز امروز اشک من سيلاب شد

باز اين دل ،يک دل بی تاب شد

بوی گل آمد مشام جان ما

شهد عشق آمد به كام جان ما

****

باز امروز ياد مجنون كرده ام

ياد «بهداشت»(1) ياد «گلگون »(2) كرده ام

ياد« مسلم »(3) ، ياد شور و شوق عشق

ياد سرهايی كه داشتند طوق عشق

ياد «محمد باقر»(4) آن گردان عشق

ياد جانبازی آن مردان عشق

«يا رسول»(5) و ياد «عاشورا»(6) بخير

الوداع عصر تاسوعا بخير

ياد باد گردان « حمزه »(7) ياد باد

ياد باد شيران شرزه ياد باد

ياد هفت تپه(8) ، خيام عاكفان

ياد والفجر آن قيام عارفان

تپه ها و تل ها سوسوكنان

عاشقان اندر خيام هوهو كنان

تپه ها و تل ها و دره ها

پر بود از امن يجيب و ناله ها

كربلا پنج و شلمچه ياد باد

بوی خردل در حلبچه ياد باد

ياد «مهر زادی»(9) صفای جبهه ها

ياد «طوسی»(10) آن وفای جبهه ها

لحظه ی پر سوز استغفار ها

ياد كن نام «ابو عمار ها»(11)

ياد فكه ياد شب هاي جفير

رزم هر رزمنده ای رزم زهير

بوغريب و موسيان يادش بخير

حمله ها ی «مُزدْسِتان»(12) يادش بخير

ياد دوئيجی، هلالی های مرگ

بارش تير و فشنگ ، همچو تگرگ

ياد باد جسمان غلطان روی مين

ياد باد چشمان بيدار كمين

ياد باد خاكريز، سنگر نمور

ياد باد مردان خاكی و صبور

ياد باد سری كه رفته روی دار

ياد باد خونی كه گشته چشمه سار

ياد باد سری كه داشته شور عشق

ياد باد شبی كه داشته نور عشق

ياد پرواز، ياد معراج، ياد وصل

ياد روزهای شهادت بوده اصل

ياد روزهايی كه دنيا پوچ بود

هر كسی دائم به فكر كوچ بود

ياد آن روزی كه پول معنا نداشت

هر كسی جز كربلا مأوا نداشت

دل گرو عشق بود و كربلا

آرزوها ديدن آن سر جدا

حال ماها مانده ايم با اين نما

ريش و كشكول و دعای با ريا

****

بشنو از من ناله های رنج را

بغض های کربلای پنج را

از چه رو خود را زمين گير كرده ايم

اين چنين در منجلاب گير كرده ايم

بوی عطر جبهه ها يادش بخير

شور و شوق كربلا يادش بخير

بوی عطر جبهه ها از ياد رفت

ياد شيرين از سر فرهاد رفت

بوی عطر جبهه ها از ياد رفت

كربلا پنجی، خدا ! از ياد رفت

كربلا پنجی شما دانيد كيست؟

عشق بازی با خدا دانيد چيست؟

لحظه ای كانال زوجی مانده ای؟

تا به صبح آيات ناجی خوانده ای؟

جنگ در كانال ماهی بوده ای؟

در كمين در فكر راهی بوده ای؟

جنگ در خاكريز نونی كرده ای؟

يک نگاه، در آب خونی كرده ای؟

انفجار چلچله حس كرده ای؟

لرزشی چون زلزله حس كرده ای؟

قطع پا و دست و سر را ديده ای؟

طفل های بی پدر را ديده ای؟

سردی دستان دوست، حس كرده ای؟

گرمی سرب زير پوست حس كرده ای؟

استخوان های تكيده ديده ای؟

گورهای پر شهيده ديده ای؟

بغض پشت بغض گلويت را گرفت؟

مادر پيری جلويت را گرفت؟

ضربه های كابل پشتت خورده است؟

هم قفس هم بندی پيشت مرده است؟

كربلا پنجی ميان ما هست؟

كوه پر گنجی ميان ما هست؟

كربلا پنجی صدايم می شنوی؟

ای كه در رنجی صدايم می شنوی؟

ای كه تو «حاجی بصير»(13) را ديده ای!

شيرمردان دلير را ديده ای!

ای كه با«اصغر خنكدار»(14) بوده ای

ای كه مثل يک سپيدار بوده ای

ای كه قلب دشمنان لرزانده ای

ای كه كل دشمنان ترسانده ای

كربلا پنجی، بسيجی هوش باش

چه كسی گفتست تو خاموش باش؟

كربلا پنجی، بسيجی گوش كن

آتش فتنه كجاست، خاموش كن

چشم و گوش خود نبند و باز كن

بشكن اين در ب قفس پرواز كن

****

با شمايم ای شلمچه ديده ها

زيد و خرمال و حلبچه ديده ها

با شمايم ای كه مجنون رفته ايد

با شمايم ای كه در خون رفته ايد

با شمايم شوكران در جامتان

بوسه زد پير خمين دستانتان

چه شد عشق تو، عشق من ، عشق ما

مگر عشق نبود درس و سرمشق ما

چه شد آن شعارهای پر طمطراق؟

چه شد آن رجزهای با اشتياق؟

چرا سر در آخور عقل برده ايم؟

چرا پشت به دنيای عشق كرده ايم؟

چه شد! چرا بی خبر كوچ كرده ايم؟

چرا رو به دنيای پوچ كرده ايم؟

به وقت تلاطم، مرداب گشته ايم

تجمل كه ديديم بی تاب گشته ايم

به وقت تكاپو مرداب گشته ايم

تجمل كه ديديم گرداب گشته ايم

شگفتم چرا تيغ ها شد غلاف؟

مگر گرگ و ميش كرده اند ائتلاف؟!

مگر گرگ خون خوار عدويت نبود؟

مگر شهد عشق در سبويت نبود؟

مگر گرگ خون خوار سبويت ربود؟

كه عاقل شدی عاقلی بی سجود؟

چرا انتظار فرج سرد گشت؟

چرا برگ دل اين چنين زرد گشت؟

چرا هی دم از بی كسی می زنيم؟

چرا داد دل واپسی می زنيم؟

چرا فصل می بی سبو گشته ايم؟

چرا استخوان در گلو گشته ايم؟

بسيجی كه نيست استخوان در گلو

مگر می شود می پرست بی سبو؟

سبو تا كه هست می پرست زنده است

شهادت كه هست بر لبان خنده است

ولايت كه هست ما چرا خسته ايم؟

چرا پای دل را به غم بسته ايم؟

بيا با ولايت شويم رهسپار

بيا با ولايت رويم روی دار

بيا عشق را خوب هدايت كنيم

دفاعي درست از ولايت كنيم

اولی الامر منكم ولايت بود

به حق جانشين امامت بود

****

دشمنان ! ای كارتان داد و هوار

شيعه يعنی ذوالفقار بی قرار

دشمنان! با اين همه القاب و لاف

شيعه يعنی ذوالفقار بی غلاف

دشمنان! مقدارتان ناچيز و كم

شيعه يعنی ذوالفقار، تيغ دو دم

دشمنان! ای فكرتان دائم خلاف

تيغ شيعه ميكند گردن طواف

مفيد اسماعيلی سراجی

پی نوشت:1. سردار شهید ناصر بهداشت فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر 25 کربلا/2. سردار شهید مصطفی گلگون از فرماندهان لشکر ویژه 25 کربلا/3. گردان مسلم بن عقیل لشکر ویژه 25 کربلا/4. گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا/5. گردان یارسول الله(ص) لشکر ویژه 25 کربلا/6. گردان عاشورا لشکر ویژه 25 کربلا/7. گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر ویژه 25 کربلا/8.مقر لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس/9. سردار شهید حسینعلی مهرزادی رئیس ستاد لشکر ویژه 25 کربلا/10. سرلشکر شهید محمدحسن طوسی قائم مقام و فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ویژه 25 کربلا/11. سردار شهید دکتر ابوعمار از فرماندهان لشکر 25 کربلا و فرمانده سپاه مریوان/12. سردار شهید صادق مزدستان فرمانده تیپ دوم و گردان صاحب الزمان(عج) لشکر ویژه 25 کربلا/13. سرلشکر شهید حاج حسین بصیر قائم مقام لشکر ویژه 25 کربلا/14. سردار شهید علی اصغر خنکدار فرمانده گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • مرتضی خاکپور ۱۰:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۷
    0 0
    باید از گفتنی هایی گفت که احتمالاً بسیاری آن را می دانند ولی جرأت ابراز آن را حتی برای خودشان ندارند ؟! باید کاری کرد که نظر مسئولین تصمیم گیر را به این سو برد که جانباز و رزمنده و خانواده شهید باید مستمری حقوق بگیرد حتی بیشتر از دیگر اقشار حقوق بگیر و از امکانات مالی دولتی بیشتر از دیگران استفاده کند . و این امکانات را علنی کنند که همه بدانند از چه حقی می توانند استفاده کنند . نه اینکه حقی باشد ولی فقط عده ای خبر دار شوند و دیگران بی بهره بمانند این مشکل همین الاًن هم وجود دارد . و در کل در رفاه زندگی کند . و گرنه سازمان بخصوصی کار زیادی نمی تواند انجام دهد . چون رزمنده بفکر مادیات نبود که به جبهه می رفت چون به کسی برای رفتن به جبهه پول نمی دادند . این رفتن رزمنده به جبهه برای نجات ایران از دست متجاوزان بود و بس . ولی پس از جنگ باید این رزمنده ها را مستمری حقوق می دادند که هم رزمنده دوران زندگی را با فرهنگ جبهه و جنگ بگذراند . و هم جامعه با فرهنگ اسلامی و دوران جبهه و جنگ ساخته شود . مثلا خودم اصلاً دنبال حقوق و گرفتن جانبازی نبودم . تا اینکه استانداری دولت در سال 1384 اعلام کرد . هر کس سابقه جبهه دارد خودش را معرفی کند می خواهیم حقوق بدهیم . که تا به امروز مستمری حقوق ندادند . چرا ندادند ؟! همان تفکر رها کردن رزمنده ها به حال خود جلوی هر گونه اقدام برای رفاه رزمنده مانع تراشی می کند ؟! البته تبلیغ و تعریف خالی خیلی خیلی زیاد می کنند ؟! و گر نه شخصی خاص و نهادی خاص و دولتی خاص در این مورد مقصر نیست . حرف آخر اینکه اگر مادیات بد است چرا دیگران می گیرند و چگونه می شود زندگی گرد اگر خرج زندگی نداشت . و اگر مادیات خوب است . پس باید بیشتر از دیگران و زودتر از دیگران به جانبازان و رزمنده ها و خانواده شهید داد . که اگر نبودند اینان . چه بر سر ایران می آمد . خدا می داند و بس ؟! آیا اندیشیده اید . برای هر قشر از جامعه همه ایام قانونی جدید حمایتی اجرا می کنند . ولی برای جانباز و رزمنده و خانواده شهید . منع قانونی و یا مشکل ایجاد می شود . اگر دانستید . پس شما خیلی بیشتر از دیگران دانا هستید ؟! و اما یکی از مزد هایی که از جبهه رفتن نصیبم شد ؟! در اینترنت خواندم یکی از رزمنده ها قصد تاسیس بانک بنام رزمنده ها را دارد که فقط رزمنده ها می توانستند سهام پذیره نویسی می خریدند . که باید می رفتم از ایثارگران نامه می گرفتم و با دیگر مدارک ثبت نام می کردم و سهام پذیره نویسی می خریدم . همه این کار ها را کردم . و 16 عدد سکه تمام را( که از بانک با صف ایستادن و با مردم کلنجار رفتن و با زرنگی به قیمت 415500 تومان خریده بودم )به قیمت 418000 تومان فروختم . و 60000000 سهم 1000 ریالی خریدم . همه بانک ها تاسیس شدند ولی به این بانک که من ثبت نام کردم مجوز ندادند .؟! بعد از 11 ماه پول خودم را را گرفتم که سکه دیگر شده بود 900000 تومان . ؟! فقط توانستم 6 عدد سکه بخرم . یعنی 10 عدد سکه هدیه دادم ؟! اگر نگویم ضرر کردم . این هم از فواید جبهه و رسیدگی به امور رزمنده ها ؟! و سال 1384 که اعلام کردند به رزمنده های بالای یکسال می خواهند حقوق بدهند . چه شور و شوقی راه افتاده بود و همه برای خودمان جشن ها می گرفتیم واز پس اندازمان را برای خودمان پول ها خرج می کردیم . که می خواهیم حقوق بگیریم ؟! که هنوز در 1391 هنوز منتظر دریافت مستمری حقوق هستیم که بدهند و باز منتظر می مانیم و قطع امید نمی کنیم . و در همین زمان ها در تلویزیون خانم تازه عروس می گفت آقای خبر نگار شوهرم 11 ماه سابقه جبهه دارد و تازه عروسی کرده ایم و شوهرم بیکار است و مستاجر هستیم خواهش می کنم بگویید به 11 ماه حضور در جبهه هم حقوق بدهند . شوهرم فقط یک ماه کمتر سابقه جبهه دارد . چه دل خوشی داشت این بانوی نو عروس ؟!
  • مرتضی خاکپور ۰۹:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۹/۱۸
    1 0
    مشرق متشکرم . از اینکه این نظر را منتشر کردید . چیزی از گفتن این نظر به من نمی دهند ولی این هدف را دنبال می کنم که فرهنگ جبهه و جنگ را بررسی کنند که چرا نگذاشتند ماندگار شود ؟!

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس