همه ی مردم احساس سرما می کنند ولی عده ای هم هستند که با آغاز زمستان گرمای عجیبی وجودشان را فرا می گیرد، این عده همان کربلا پنجی هایی هستند که با شروع فصل سرما غم و حرارات لایوصفی سراسر جانشان را در بر می گیرد.
غمی که از عملیات کربلای پنج بر می خیزد. اشعار زیر یکی از همان حرارت ها و بغض هایی ست که ریشه در کربلای پنج دارد و این بار جانباز آزاده مفید اسماعیلی از رزمندگان لشکر وِیژه و خط شکن 25 کربلا بغض هایش را در قالب اشعاری تقدیم به مخاطبان می کند.
****
بغض های كربلای پنج
بشنو از من شعر من خون نامه است
گوش ليلی ده، كه مجنون نامه است
واژه ها از سوی مجنون آمدند
بيت ها از كوه بيسْتون آمدند
شعر من با یک جنون آميخته است
قاب دل از بيت ها آويخته است
می سرايم از شهيد، ای دوستان
با وضو وارد شويد در بوستان
باز امروز اين تن از زندان گريخت
رندی از ميخانه ی رندان گريخت
رندی از جام شقايق گشته مست
رند ی با يک جام، جام، جامِ الست
باز امروز اشک من سيلاب شد
باز اين دل ،يک دل بی تاب شد
بوی گل آمد مشام جان ما
شهد عشق آمد به كام جان ما
****
باز امروز ياد مجنون كرده ام
ياد «بهداشت»(1) ياد «گلگون »(2) كرده ام
ياد« مسلم »(3) ، ياد شور و شوق عشق
ياد سرهايی كه داشتند طوق عشق
ياد «محمد باقر»(4) آن گردان عشق
ياد جانبازی آن مردان عشق
«يا رسول»(5) و ياد «عاشورا»(6) بخير
الوداع عصر تاسوعا بخير
ياد باد گردان « حمزه »(7) ياد باد
ياد باد شيران شرزه ياد باد
ياد هفت تپه(8) ، خيام عاكفان
ياد والفجر آن قيام عارفان
تپه ها و تل ها سوسوكنان
عاشقان اندر خيام هوهو كنان
تپه ها و تل ها و دره ها
پر بود از امن يجيب و ناله ها
كربلا پنج و شلمچه ياد باد
بوی خردل در حلبچه ياد باد
ياد «مهر زادی»(9) صفای جبهه ها
ياد «طوسی»(10) آن وفای جبهه ها
لحظه ی پر سوز استغفار ها
ياد كن نام «ابو عمار ها»(11)
ياد فكه ياد شب هاي جفير
رزم هر رزمنده ای رزم زهير
بوغريب و موسيان يادش بخير
حمله ها ی «مُزدْسِتان»(12) يادش بخير
ياد دوئيجی، هلالی های مرگ
بارش تير و فشنگ ، همچو تگرگ
ياد باد جسمان غلطان روی مين
ياد باد چشمان بيدار كمين
ياد باد خاكريز، سنگر نمور
ياد باد مردان خاكی و صبور
ياد باد سری كه رفته روی دار
ياد باد خونی كه گشته چشمه سار
ياد باد سری كه داشته شور عشق
ياد باد شبی كه داشته نور عشق
ياد پرواز، ياد معراج، ياد وصل
ياد روزهای شهادت بوده اصل
ياد روزهايی كه دنيا پوچ بود
هر كسی دائم به فكر كوچ بود
ياد آن روزی كه پول معنا نداشت
هر كسی جز كربلا مأوا نداشت
دل گرو عشق بود و كربلا
آرزوها ديدن آن سر جدا
حال ماها مانده ايم با اين نما
ريش و كشكول و دعای با ريا
****
بشنو از من ناله های رنج را
بغض های کربلای پنج را
از چه رو خود را زمين گير كرده ايم
اين چنين در منجلاب گير كرده ايم
بوی عطر جبهه ها يادش بخير
شور و شوق كربلا يادش بخير
بوی عطر جبهه ها از ياد رفت
ياد شيرين از سر فرهاد رفت
بوی عطر جبهه ها از ياد رفت
كربلا پنجی، خدا ! از ياد رفت
كربلا پنجی شما دانيد كيست؟
عشق بازی با خدا دانيد چيست؟
لحظه ای كانال زوجی مانده ای؟
تا به صبح آيات ناجی خوانده ای؟
جنگ در كانال ماهی بوده ای؟
در كمين در فكر راهی بوده ای؟
جنگ در خاكريز نونی كرده ای؟
يک نگاه، در آب خونی كرده ای؟
انفجار چلچله حس كرده ای؟
لرزشی چون زلزله حس كرده ای؟
قطع پا و دست و سر را ديده ای؟
طفل های بی پدر را ديده ای؟
سردی دستان دوست، حس كرده ای؟
گرمی سرب زير پوست حس كرده ای؟
استخوان های تكيده ديده ای؟
گورهای پر شهيده ديده ای؟
بغض پشت بغض گلويت را گرفت؟
مادر پيری جلويت را گرفت؟
ضربه های كابل پشتت خورده است؟
هم قفس هم بندی پيشت مرده است؟
كربلا پنجی ميان ما هست؟
كوه پر گنجی ميان ما هست؟
كربلا پنجی صدايم می شنوی؟
ای كه در رنجی صدايم می شنوی؟
ای كه تو «حاجی بصير»(13) را ديده ای!
شيرمردان دلير را ديده ای!
ای كه با«اصغر خنكدار»(14) بوده ای
ای كه مثل يک سپيدار بوده ای
ای كه قلب دشمنان لرزانده ای
ای كه كل دشمنان ترسانده ای
كربلا پنجی، بسيجی هوش باش
چه كسی گفتست تو خاموش باش؟
كربلا پنجی، بسيجی گوش كن
آتش فتنه كجاست، خاموش كن
چشم و گوش خود نبند و باز كن
بشكن اين در ب قفس پرواز كن
****
با شمايم ای شلمچه ديده ها
زيد و خرمال و حلبچه ديده ها
با شمايم ای كه مجنون رفته ايد
با شمايم ای كه در خون رفته ايد
با شمايم شوكران در جامتان
بوسه زد پير خمين دستانتان
چه شد عشق تو، عشق من ، عشق ما
مگر عشق نبود درس و سرمشق ما
چه شد آن شعارهای پر طمطراق؟
چه شد آن رجزهای با اشتياق؟
چرا سر در آخور عقل برده ايم؟
چرا پشت به دنيای عشق كرده ايم؟
چه شد! چرا بی خبر كوچ كرده ايم؟
چرا رو به دنيای پوچ كرده ايم؟
به وقت تلاطم، مرداب گشته ايم
تجمل كه ديديم بی تاب گشته ايم
به وقت تكاپو مرداب گشته ايم
تجمل كه ديديم گرداب گشته ايم
شگفتم چرا تيغ ها شد غلاف؟
مگر گرگ و ميش كرده اند ائتلاف؟!
مگر گرگ خون خوار عدويت نبود؟
مگر شهد عشق در سبويت نبود؟
مگر گرگ خون خوار سبويت ربود؟
كه عاقل شدی عاقلی بی سجود؟
چرا انتظار فرج سرد گشت؟
چرا برگ دل اين چنين زرد گشت؟
چرا هی دم از بی كسی می زنيم؟
چرا داد دل واپسی می زنيم؟
چرا فصل می بی سبو گشته ايم؟
چرا استخوان در گلو گشته ايم؟
بسيجی كه نيست استخوان در گلو
مگر می شود می پرست بی سبو؟
سبو تا كه هست می پرست زنده است
شهادت كه هست بر لبان خنده است
ولايت كه هست ما چرا خسته ايم؟
چرا پای دل را به غم بسته ايم؟
بيا با ولايت شويم رهسپار
بيا با ولايت رويم روی دار
بيا عشق را خوب هدايت كنيم
دفاعي درست از ولايت كنيم
اولی الامر منكم ولايت بود
به حق جانشين امامت بود
****
دشمنان ! ای كارتان داد و هوار
شيعه يعنی ذوالفقار بی قرار
دشمنان! با اين همه القاب و لاف
شيعه يعنی ذوالفقار بی غلاف
دشمنان! مقدارتان ناچيز و كم
شيعه يعنی ذوالفقار، تيغ دو دم
دشمنان! ای فكرتان دائم خلاف
تيغ شيعه ميكند گردن طواف
مفيد اسماعيلی سراجی
پی نوشت:1. سردار شهید ناصر بهداشت فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر 25 کربلا/2. سردار شهید مصطفی گلگون از فرماندهان لشکر ویژه 25 کربلا/3. گردان مسلم بن عقیل لشکر ویژه 25 کربلا/4. گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا/5. گردان یارسول الله(ص) لشکر ویژه 25 کربلا/6. گردان عاشورا لشکر ویژه 25 کربلا/7. گردان حمزه سیدالشهدا(ع) لشکر ویژه 25 کربلا/8.مقر لشکر ویژه 25 کربلا در دوران دفاع مقدس/9. سردار شهید حسینعلی مهرزادی رئیس ستاد لشکر ویژه 25 کربلا/10. سرلشکر شهید محمدحسن طوسی قائم مقام و فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ویژه 25 کربلا/11. سردار شهید دکتر ابوعمار از فرماندهان لشکر 25 کربلا و فرمانده سپاه مریوان/12. سردار شهید صادق مزدستان فرمانده تیپ دوم و گردان صاحب الزمان(عج) لشکر ویژه 25 کربلا/13. سرلشکر شهید حاج حسین بصیر قائم مقام لشکر ویژه 25 کربلا/14. سردار شهید علی اصغر خنکدار فرمانده گردان امام محمدباقر(ع) لشکر ویژه 25 کربلا.